سلام
عشقم کشیده از شعرای سپهر واست بگم، اینم یه نمونش:
اتل متل یه مادر نحیف و زار و خسته*باصورتی حزین و دستای پینه بسته
بپرس ازش تا بگه چه جور میشه سوخت و ساخت*با 20 هزار تومن پول اجاره خونه پرداخت
اجاره های سنگین، خرج مدرسه ما*خرج معاش خونه، خرج دوای مینا
بپرس ازش تا بگه چه جوی میشه جنگ کرد*یا اینکه بی رنگ مو، موی سیاهو رنگ کرد
بپرس ازش تا بگه چه جوری میشه جنگ کرد*با سیلی جای سرخاب، صورتارو قشنگ کرد
وقتی که گفتند بابا، تو جبهه ها شهید شد*خودم دیدم یک شبه چند تا موهاش سفید شد
می خوای بدونی چرا نصف موهاش سفیده؟*بپرس که بعد بابا، چی دیده چی کشیده!
یا میره داروخانه برا دوای مینا*یا که میره سمساری یا هم بهشت زهرا(س)
یه روز به دنبال وام مامان میره به بنیاد*یه روز به دنبال کار، پیر آدم در میاد!
هر وقت به مامان میگم: طعم غذات عالیه*مامان با گریه میگه: جای بابات خالیه
بعضی روزا که توی خونه غذا نداریم*غذای روز قبلو برا مینا میذاریم
مینا با غم میپرسه: غذا فقط همینه؟*مامان با گریه میگه: بابات کجاست ببینه؟
وقتی که بیست میگیرم میاد پیشم میشینه*نوازشم میکنه، نمره هامو میبینه
میگم: معلمم گفت که نمره هات عالیه*مامان با گریه میگه: جای بابات خالیه
یه بار گفتم: مامان جون این آقا بقالیه*با طعنه گفت: تو خونه، جای بابات خالیه؟
تا حرف من تموم شد با دست تو صورتش زد*با گریه گفت ای خدا، بی شرفی تا این حد؟
میگم: مامان راست بگو، اگه بابا دوسِت داشت*چرا ازت جدا شد؟پس چرا تنهات گذاشت؟
چشم میدوزه تو چشمام، لب میگزه، میخنده*بیرون میره از اتاق، محکم درو میبنده
رفتم و از لای در توی اتاقو دیدم*صدای گریه هاشو از لای در شنیدم
داشت با بابام حرف میزد، چشماش به عکس اون بود*انگار که توی گلوش یه تیکه استخون بود
مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی*بعد خدا و مولا ما رو به کی سپردی؟
دستخوش آقا مرتضی، خوش به حالت که رفتی*ما اینجا مستأجریم، تو اونجا جا گرفتی؟
خواستگاریم یادته؟ چند تا سکه مهرمه؟*مهریه مو کی میدی؟ گره توی کارمه
مهریه مو کی میدی؟ دخترمون مریضه*بیا ببین که موهاش تند تند داره میریزه
مهریه مو کی میدی؟ اجاره خونه داریم*صاحب خونه می گفتش: دیگه مهلت نداریم
امروز که صاحب خونه اومد برا اجاره*همسایه مون وقتی گفت: مهلت بده، نداره
یهو تو کوچه داد زد: اینا همه ش بهونه س*دِقِ اجاره داره، دردش اجاره خونه س
به من چه شوهرش رفت، یا که زن شهیدِ*خونه اجاره کرده یا خونمو خریده؟
درد دل خستمو فقط برا تو گفتم*چون از تموم مردم «به من چه» می شنفتم
میگم اجاره داریم، خیلی مریضه بچه*سایه سر نداریم، همه میگن: «به من چه»
با آه خود به عکسِ بابا جونم، جون میده*چادرو وَر میداره، موهاشو نشون میده
صورتشو میذاره رو صورت شهیدش*بابام نگاه میکنه به موهای سفیدش
اشک مامان میریزه رو چشمای بابا جون*بابا گریه میکنه برای غمهای اون
بابا با چشماش میگه: قشنگ مهربونم*همسر خوب و تنهام غصه نخور میدونم
اتل متل یه مادر نحیف و زار و خسته*باصورتی حزین و دستای پینه بسته
دستای پینه دارش عجب حماسه سازه*دستایی که شوهرش خیلی به اون مینازه
دستنایی که پرچم بابا رو وَر میداره*توی خزون غیرت، دستایی که بهاره
دستایی که عینهو دست بابام میمونه*نمیذاره سلاحِ بابام زمین بمونه
دستی که بچه هاشو بسیجی بار میاره*بذر غیرت و ایمان تو روحشون می کاره
درسته که شوهرش تو جبهه ها شهید شد*درسته که موی اون بعد بابا سفید شد
اما خون بابا و موهای مادر من*وقتی باهم جمع شدن سیلی زدن به دشمن
سرخی صورت اون سرخی خون باباست*موی سفید مادر افتخار بچه هاست
اتل متل یه مادر، خیلی چیزا میدونه*از بی مروتی ها، از بازی زمونه
باید فهمیده باشی چه جوری میشه جنگ کرد*با سیلی جای سرخاب صورتا رو قشنگ کرد
باید فهمیده باشی چه جوری میشه جنگ کرد*یا اینکه بی رنگ مو موی سیاهو رنگ کرد
ای که در این حوالی غربت ما رو دیدی*صدای ناله های مادرمو شنیدی
دست رو گوشات گذاشتی، چشماتو خیره کردی*زل زدی به مادرم، فکر کردی خیلی مردی؟
تو که به زخم قلبِ مامان نمک گذاشتی*اگه مامان بمیره، مادرمو تو کشتی
اگه بابام نبودش هرچی داشتی میخوردن*مال و منالت که هیچ، مادرتم میبردن
اگه مامان بمیره، دِق میکنم میمیرم*پیش خدا و بابام من جلوتو میگیرم
اگه تا به حال ازش چیزی نشنیدی به قول بچه ها گفتنی نصف عمرت فناست.
چشمانش پر بود از نگرانی و ترس ، لبانش می لرزید ، گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر
- سلام کوچولو ... مامانت کجاست ؟
نگاهش که گره خورد در نگاهم، بغضش ترکید. قطره های درشت اشکش ، زلال و و بی پروا چکید روی گونه اش
- ماماااا..نم .. ما..مااا نم ...
صدایش می لرزید
- ا .. چرا گریه می کنی عزیزم ، گم شدی ؟
گریه امانش نمی داد که چیزی بگوید ، هق هق ، گریه می کردادامه مطلب...
خداوند بزرگ می فرمایند من انسان را بزرگ و محترم افریدم
سجده فشار خون را پایین آورده و هرچه زمان سجده طولانی شود به همان نسبت فشار خون پایین می آید. وی معتقد است انسان در طول روز به خاطر پوشش جوی مقادیری از انرژی الکترواستیک بارگیری می کند که بر دستگاه عصبی وی فشار آورده و باید از آن رهایی یابد . قرار گرفتن در حالت سجده به خاطر ارتباط با زمین این حجم انرژی را دفع می کند.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: هر مسلمانی که دعا کرده و خدا را بخواند البته در غیر قطع رحم و گناه حتماً یکی از این سه نعمت به او داده خواهد شد اول: خواستهاش را به زودی برآورد. دوم: ذخیره آخرتش قرار دهد. سوم: پیشامد ناگواری را از او دور کند.
گناه جنسی نتایج و عواقبی را به دنبال خواهد داشت که تاثیر عمیقی بر ما میگذارد. دیدن تصاویر، فیلم ها و سایتهای مستهجن و شهوت انگیز، یکی از انواع گناه های جنسی است که از روی هوس و شهوت انجام می گیرد. عواقب ناشی از این عمل ممکن است به راحتی از بین نرود، اما اگر پشیمان شده و توبه کنید، خداوند شما را خواهد آمرزید.
ارتکاب به گناهان جنسی دژ محکمی برای شر و شیطان در زندگی فرد خواهد ساخت. وقتی ما مرتباً مرتکب گناه می شویم، دژ محکمتری برای شیطان در زندگی خود بر پا خواهیم کرد. هرچه بیشتر تن به شهوت و هوس دهیم، کنترل آنها بر روی ما بیشتر خواهد شد، تا آنجا که ما را بنده ی خود خواهند کرد. این دژ محکم بسیار مستحکم خواهد بود، چون جسم، روح و روان ما را درگیر خود کرده است. خوشبختانه دین، راه های زیادی برای ویران کردن این دژ محکم پیش پای ما قرار داده است.
گناه جنسی خاطره هایی ماندنی ایجاد خواهد کرد. خاطره های روابط جنسی با کمک هورمون های مخصوص که طی انگیختگی های جنسی تولید می شود، در مغز فرد ایجاد می شوند. شیطان از این خاطره ها برای محکوم کردن و نگاهداشتن فرد در اسارت شهوت استفاده می کند.
گناهان جنسی روح خداوندی را اندوهگین می کند.هر گناهی که انجام میدهیم باعث اندوهگین شدن روح خداوندی می شود و آتش روح مقدس را در زندگی ما خاموش می کند. هرچه این آتش را بیشتر فرو بنشانیم، همانقدر از نیکی و درستکاری فاصله خواهیم گرفت.
گناه جنسی باعث بی بندوباری اخلاقی و انحراف جنسی خواهد شد. گناه جنسی معمولاً آتش تیز از شهوت در ذهن فرد ایجاد خواهد کرد. اگر پیوسته آن آتش را شعله ورتر کند، فرد هرچه بیشتر و بیشتر به اعماق فساد و تباهی فرو خواهد رفت. از این وضعیت به افراط در هر نوع ناپاکی نیز اشاره می شود که رفته رفته شهوت و هوس فرد را بشتر خواهدکرد .
گناه جنسی پریشانی روحی در بر خواهد داشت. با دنبال کردن لذتهای ناشی از گناه و نادیده گرفتن وجدان خود برای تشخیث خوبی از بدی، پریشانی و آشفتگی روحانی در بر خواهد داشت. هر چه بیشتر به دنبال گناه و فساد باشید، وجدانتان کدرتر خواهد شد. یک وجدان کدر باعث می شود که بیشتر درمعرض دروغ های شیطان قرار بگیریم که باعث دورتر شدن ما از خداوند یکتا می شود. و این مسئله به جایی میرسد که ما دیگر کارهای خود را گناه تلقی نخواهیم کرد و توانایی ما برای توبه و اصلاح شدن کمتر می شود.
با دنبال کردن لذتهای ناشی از گناه و نادیده گرفتن وجدان خود برای تشخیص خوبی از بدی، پریشانی و آشفتگی روحانی در بر خواهد داشت. هر چه بیشتر به دنبال گناه و فساد باشید، وجدانتان کدر تر خواهد شد. یک وجدان کدر باعث می شود که بیشتر درمعرض دروغ های شیطان قرار بگیریم که باعث دورتر شدن ما از خداوند یکتا می شود. و این مسئله به جایی میرسد که ما دیگر کارهای خود را گناه تلقی نخواهیم کرد و توانایی ما برای توبه و اصلاح شدن کمتر می شود.
تو گوشه گوشه ی این شهر هر روز یه اتفاق میفته که آدم از اون بیخبره. یه خونه سفید پوش میشه و حجله نوبختی رو به تن میکنه و در ودیوار خونه ای دیگه سیاه پوش میشه و حجله ناکامی اونو در بر میگیره.
شگفتا از این رخدادهای متنوع که هر روز هزارتاش پرده از رخ بر میکشه. مادری قطرات اشک بر پهنای صورتش روان میکنه چونکه پروانه ی مادر(فرزند دختر) از خونش رفته و روی گل دیگه ای نشسته. جایی دیگه مادری گوهر اشک از چشمانش سرازیره که عزیزش واسه همیشه پر کشیده و از گلستان زندگیش بار و بُن بسته و رفته.ادامه مطلب...
ماهی ها در تلاشن آبی سازگار رو بیابن و بعد درون اون پرورش پیدا کنن؛
گلا سعی می کنن در محکم ترین خاکها ریشه بزنن تا زندگیشون دوام داشته باشه؛
حیوانات به دنبال بهترین دشت میگردن تا آسوده خاطر دل به زندگی بِدن
کاش میتونستم بهترین آبو واسه پرورش، بهترین و محکمترین خاکو واسه استحکام بنای وجودم و بهترین دشتو واسه زندگیِ با آسودگی خاطر پیدا کنم تا دیگه به مرداب واسه پرورش یافتن، به لجنزار و کثافت واسه ریشه زدند و به بیابون واسه زندگی و رسیدن به آسودگیِ کاذب متوسل نشم.